چکاوک

!وصف رخ خورشید ز خفاش مپرس

چکاوک

!وصف رخ خورشید ز خفاش مپرس

رسم زندگی...!!؟؟

زندگی رسم خوشایندیست  زندگی رسم خوشایندیست                                           

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ 

زندگی پرشی دارد اندازه عشق 

زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود 

زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد 

زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی می پیچد 

زندگی گل به توان ابدیت 

زندگی  ضرب زمین در ضربان دلهاست  

زندگی هندسه ساده تکراره نفسهاست 

هرکجا هستم باشم آسمان ماله من است  

هنجره ,فکر,هوا,عشق.زمین ماله من است 

آری آری زندگی زیباست. 

زندگی آتشگهی گیرنده پا بر جاست 

گر بیفروزیش رقص هرشعله اش درهرکران پیداست 

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست

زندگی زیباست

 

زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که عشق نام دارد.

رنج...

چه رنجی از محبتها کشیدیم 

 

برهنه پا به  تیغستان دویدیم 

 

نگاه آشنا در این همه چشم 

 

ندیدیم .    ندیدیم.   ندیدیم!؟

فریاد...

زندگی هنگامه فریادهاست                                         سرگذشت ودرگذشت یاد هاست......!؟

صحنه روزگار

زندگی صحنه یکتای هنرمندی  ماست           هر کسی نغمه خود خواند وازصحنه رود